خانم شیخی

خانم شیخی

فعال در تولید ماسک

دلم داخل حسینیه میان جمع بچه ها و در لابه لای چرخ های خیاطی و حال و هوای خالصانه شان بود. اما همسرم اجازه نمی داد. رفتم سراغ خواهر شوهرم. گفت میخوای تو خونه ماسک بدوزیم. چرخ خودت که هست، منم چرخ جهازمو میارم که اولین کاری که باهاش انجام میدم کار خیر باشه. امید در دلم جان گرفت.

حین کار زیارت عاشورا و مداحی گوش می کردیم و این کار انرژی مان را چند برابر می کرد. مادرشوهرم هم به کمک ما آمد. ناهار و میان وعده درست می کرد که سرعت ما بیشتر شه. همسرم و پدرش هم ماسکها را اتو می زدند. کار تشکیلاتی سرعت و کیفیت کارمان را بیشتر کرد.

بعد از آن با فراخوان در فضای مجازی پول پول جمع‌آوری کردیم و با شناسایی خانواده های نیازمند بسته های معیشتی توزیع کردیم. با دیدن تشکیلات کوچک اما مخلصی که در خانه مان شکل گرفته بود با شهدا نجوا میکردم که تا پای جان پای کار انقلاب هستم.